1 ابر گریان که در چمن می خندد برق خندان که بی دهن می خندد
2 آن بر من و حال زار من می گرید وین بر من و روزگار من می خندد
1 مانند شمایلت شمایل نشود دل نیست که بر رخ تو مایل نشود
2 تا سال دگر دلی نماند به جهان امسال اگر حسن تو زایل نشود
1 از توبه چو تازه گشت ایمانم باز دل کرد از آن توبه پشیمانم باز
2 پیمان بستم به ترک پیمانه کشی پیمانه ی می شکست پیمانم باز
1 ای از غم تو ناله ی زار همه کس ای از تو سیاه روزگار همه کس
2 در عشق تو کار من نه مشکل شد و بس مشکل شده از عشق تو کار همه کس
1 ای باعث افلاس و تهیدستی خلق از نهیاتی شکایت مشتی خلق
2 هم خلق ملول هم تو دلگیر زما خلق از غم هستی و تو از هستی خلق
1 در بزم رقیب ای زتوام سوز فراق وصلت بتر از درد غم اندوز فراق
2 هر کس به فراق کرد یاد شب وصل من در شب وصل آرزو روز فراق
1 در بزم تو دورای گل خود روی دو رنگ تا کی بودم چو غنچه خون در دل تنگ؟
2 با دیده ی تر گهی بسوزم چون شمع با قامت خم گهی بنالم چو چنگ
1 ای در چمن حسن رخت خرمن گل خط گر درخت چو سبزه پیرامن گل
2 افسوس که در دامن پاک تو رقیب آویخته همچو خار بر دامن گل
1 صد بار اگر به تیغ کین می کشدم غم نیست که یار نازنین می کشدم
2 خونم ریزد لیک برای دل غیر بهر دل آن می کشد این می کشدم
1 با غیر ترا یار نمیدانستم در بزم تواش بار نمیدانستم
2 میدانستم که خواهی ام کشت اما بهر دل اغیار نمیدانستم