آثار سعیدا

صفحه 1 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار سعیدا / دیوان اشعار سعیدا / غزلیات در دیوان اشعار

غزلیات در دیوان اشعار سعیدا

1 به آب دیده کنم سبز، خط ریحان را غبار کفر، لباس است حسن ایمان را

2 ز خط و زلف چه فرق است روی جانان را ز هم جدا نتوان کرد کفر و ایمان را

3 صفات ذات جمالی به غیر، رخ منمای که کافران نشناسند قدر قرآن را

4 زاشک، مردم چشم مرا زیانی نیست چه غم ز حادثه این خانمان به دوشان را

1 راه رفتن کس نفرماید ز پا افتاده را نیست تکلیفی ز عالم مردم آزاده را

2 گر ز ملک بیخودی زاهد خبر یابد شبی صبح ناگردیده با می می دهد سجاده را

3 چشم پوشیدن ز عالم، عالم امن است و بس کس برون از تن نمی آرد لباس مرده را

4 در لباس شعر، معنی لطف دیگر می دهد جلوه رنگین تر بود حسن درون پرده را

1 مصور چون به تصویر آورد موی میانش را چسان خواهد کشیدن با قلم مد بیانش را

2 دلم پیوسته از چین دو ابرویش حذر دارد که نتواند کشیدن غیر صانع کس کمانش را

3 کلالت نیست در نطقش سخن لیکن ز بیتابی چو بیرون می شود بوسیده می آید دهانش را

4 ز عین عالم نگردیده واقف حق نمی داند که کور از بی وقوفی ها یقین داند گمانش را

1 بیرون ز سینه طرح مینداز داغ را چشمی بد است رخنهٔ دیوار باغ را

2 در موسمی که لاله قدح پر ز خون کند حیف است بی شراب گذاری ایاغ را

3 بس جستجوی یار که کردم ز هر دیار دانسته کس نداد ز جانان سراغ را

4 روغن کشم ز نرگس بادام، شام هجر روشن کنم به یاد نگاهی چراغ را

1 نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا گر همه موج شراب است که دام است اینجا

2 زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا

3 بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف کرمش بیشتر از خاص به عام است اینجا

4 مژه بر هم زدن و گریه و خون خوردن و آه سجده و قعده و تسبیح و قیام است اینجا

1 در فصل غیر یافته ام من وصال را یارب مباد فاصله این اتصال را

2 در خلوتی که بار نداری تو هم در او اول ببند با مژه راه خیال را

3 منمای چین جبهه به روی چو آفتاب بر هم مزن صفات جمال و جلال را

4 ای بی مثال آینه ها ساختی ز نور در قلب آدمی و نمودی مثال را

1 مردمی، فهم، ادا، ترس خدا، رحم بجا نازم آن چشم سیاه تو که دارد همه را

2 عشقبازی و فقیری و جنون و غم یار دارم اینها همه را شکر خدا، نام خدا

3 نیست باکی ز حوادث چو تو یاور باشی چه غم از ظلمت عصیان چو تویی راهنما

4 اثر پیر شدن قطع هوا و هوس است کار شمشیر در این باب کند پشت دو تا

1 دست گیرید ساغر غم را پاس دارید خاطر هم را

2 تا ز خورشید گل عرق نکند کور سازید چشم شبنم را

3 قبلهٔ من شراب تلخ بیار چه کنم آب شور زمزم را

4 با چنین [وحشیی] چه سازد کس که به رم یاد می دهد رم را

1 تا کمند وحدت دل کرده ام موی تو را تکیه گاه خویش کردم طاق ابروی تو را

2 گر به صد پیراهن یوسف بپیچی باز هم با دماغ آشفتگی ها می برم بوی تو را

3 بی نیازی ها تو را از ناز هم بیگانه کرد خوب می دانم تو را طبع تو را خوی تو را

4 وحشی چشم تو الفت با کسی نگرفته است رام کی کس می تواند کرد آهوی تو را؟

1 تا شانه شد مشاطه گر آن زلف عنبربیز را پامال شد مشک خطا در زیر پا شبدیز را

2 با زاهد بیمار دل برگوی ز افلاطون خم صحت شود گر بشکند با جام می پرهیز را

3 گردون اگر بر هم خورد خورشید دیگرگون شود مگذار تا پیچد به هم آن زلف پرانگیز را

4 در صحبت چون و چرا کم گوی سر عشق را زینهار با خامان مده جام می لبریز را

آثار سعیدا

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعیدا در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعیدا شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی