1 نجست ناوک آهی درست از شستم به غبغب هدفی آشنا نشد دستم
1 مرا که هست میسر سبو به دوش کشم چرا کباده خمیازه تا به گوش کشم؟
1 به دست چون شکن زلف او شمار کنم مگر ز عقده دل سبحه اختیار کنم
1 کجاست مشت زری تا چو گل به باد دهیم گهر کجاست که ریزش به ابر یاد دهیم
1 دل را ز زلف آن بت پرفن گرفته ام این سنگ را ز چنگ فلاخن گرفته ام
1 از بس که بی گمان به در دل رسیده ام باور نمی کنم که به منزل رسیده ام
1 جان دگر ز بوسه دلدار یافتم عمر دوباره از دو لب یار یافتم
1 از جلوه ات ز هوش من زار می روم چندان که می روی تو من از کار می روم
1 ما در جهان قرار اقامت نداده ایم چون سرو سالهاست به یک پا ستاده ایم
1 ز اهل کرم به هند کسی را ندیده ایم از طوطیان کریم کریمی شنیده ایم!