آثار ادیب صابر

صفحه 1 از 4
4 اثر از ملحقات - قطعات در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات - قطعات در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ادیب صابر / دیوان اشعار ادیب صابر / ملحقات - قطعات در دیوان اشعار

ملحقات - قطعات در دیوان اشعار ادیب صابر

1 زهی یافته دین و دولت زتو صفایی که گردون زاختر نیافت

2 زاولاد آدم دو کس ماند و بس که از کان جود تو گوهر نیافت

3 یکی آنکه مادر هنوزش نزاد دگر آنکه عهد تو را درنیافت

1 تا بشنیدم که ناتوانی دلتنگ شدم چنانکه دانی

2 گفتم شخصی بدان لطیفی افسوس بود به ناتوانی

3 افتاد ز هاتفی به گوشم ناگاه ندای آسمانی

4 کان نیست به ناتوان افسوس کافسون به دوست زندگانی

1 خداوندا زدوران زمانه دلم از غصه چون دیگ است در جوش

2 همی سوزد جهان هر ساعتم دل همی مالد فلک هر لحظه ام گوش

3 دراین فکرت چگونه خوش بود دل براین حیرت چگونه می شود نوش

4 به نکبت طبع من چون غم تبه کار ز محنت روز من چون شب سیه پوش

1 چهره کآن ماه جبین می سازد از پی بردن دین می سازد

2 دهنش چشمه نوش است و در او از سخن ماء معین می سازد

3 نی که حقه صدف است از پی آنک از صدف در ثمین می سازد

4 نی که حلقه است و چو خاموش شود باز از آن حلقه نگین می سازد

1 بگردان روی دل از فکرت بد که بد کردن نه کار بخردان است

2 بدی اندیشه کردن در حق خلق بدی کار تو در وی نهان است

3 کسی که نیکی اندیشد به هر کس به نیکی در جهان صاحب قران است

4 برو نیکی کن و از بد بپرهیز که بد کردن نه کار زیرکان است

1 ز روزگار حذر کن ز کردگار بترس وگرت بر همه آفاق دسترس باشد

2 چو روزگار برآشفت و کردگار گرفت زوال دولت تو در یکی نفس باشد

3 نه کردگار به تدبیر خلق کار کند نه روزگار به فرمان هیچ کس باشد

1 فلک همی نکند در جفای من تقصیر ملک همی نکند در هلاک من تاخیر

2 چوتیر برجگر آمد چه منفعت ز خروش چو روز غم به سر آمد چه فایده زنفیر

3 اگر نه چشم ضمیر تو تیرگی دارد در این زمانه چرا ننگرد به چشم ضمیر

4 جهان به چشم حکیمان حقارتی دارد مرا رضای تو باید نه این جهان حقیر

1 چو تو هرگز نبوده ست و نباشد جوان بخت و سخی طبع و سخندان

2 همی احسان کنی با خلق دایم از آن کرده ست ایزد با تو احسان

3 همی داری عزیز آزادگان را زبهر آن عزیزت کرده یزدان

4 خداوندا اگر چه پیش از این عهد ز من نامی نبود اندر خراسان

1 او شد جوان و آه جوانی من برفت یاقوت من زرفتن او کهربا شده است

2 تا در هوای عالم پیری فتاده ام شخصم ضعیف گشت و دلم در هوا شده است

3 غم شد جوان چو روز جوانی من برفت شادیم پیر گشت و نشاطم هبا شده است

4 آبی که روی من ز جوانی گرفته بود در چشمم آمده ست و ز رویم جدا شده است

1 به قمر فروغ بخشد رخ همچو گلستانش ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش

2 عجب اینکه دیده هر دم دهدم نشان دلها به حوالی دهانی که نداد کس نشانش

آثار ادیب صابر

4 اثر از ملحقات - قطعات در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ملحقات - قطعات در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.