کهتر و مهتر از وضیع و شریف از ادیب صابر قطعه 13
1. کهتر و مهتر از وضیع و شریف
همه از روزگار رنجورند
...
1. کهتر و مهتر از وضیع و شریف
همه از روزگار رنجورند
...
1. سخنوران که تو را درسخا سحاب نهند
همی ثنای سخای تو بر سحاب کنند
...
1. گر مرا سودای عشق آن دهن کمتر شود
جان من کم رنج بیند درد من کمتر شود
...
1. ز صد هزار محمد که در جهان آید
یکی به منزلت و جاه مصطفی نشود
...
1. به هیچ وقتی اگر نام کهتران شمری
مرا و نام مرا اندر آن شمار شمر
...
1. فلک همی نکند در جفای من تقصیر
ملک همی نکند در هلاک من تاخیر
...
1. زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز
چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز
...
1. به قمر فروغ بخشد رخ همچو گلستانش
ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش
...
1. شگفت نیست چو با تیغ در مصاف آید
که تیغ کوه بلرزد ز دست تیغ زنش
...
1. خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
...
1. ثنا به نام تو رغبت همی کند همه وقت
جهان به روی تو خرم بود همی همه سال
...
1. نه وعده و نه پیام و نه نامه و نه رسول
بدین دلیل نباشد مرا امید قبول
...