1 چون اشتیاق من به تو افزون ز شرح بود ممکن نشد که شرح دهم اشتیاق را
2 از وحشت فراق تو تلخ است روز من اندازه جز خدای نداند فراق را
1 خیال تو یک ساعت از چشم من نگردد چو مهر تو از دل جدا
2 نگشتی مرا چون خیالت تمام گرت چون خیال تو بودی وفا
1 ز بخشندگان صحن عالم تهی شد قضا مرگ بخشید بخشندگان را
2 چنان نحس شد دور گیتی که گویی سعادت نمانده ست رخشندگان را
1 مویم سپید و نامه سیه ماند از گناه جز عذر و توبه چاره ندانم گناه را
2 خواهم که عفو و رحمت و لطف تو ای خدا در کار این سپید کند آن سیاه را
1 همه از عشق زندگانی خویش دوست می داشتم جوانی را
2 پیری آمد و زو بتر به جهان دشمنی نیست زندگانی را
1 اهل عطا کسی است که فضلی بود در او نبود هر آن عطا که بدین کس دهی خطا
2 ناکس بود کسی که در او هیچ فضل نیست ناکس بود کسی که به ناکس دهد عطا
1 هرکه سعی بد کند در حق خلق همچو سعی خویش بدبیند دعا
2 همچنین فرمود ایزد در نبی لیس للانسان الا ماسعی
1 چرا تفاخر جویی بر این و آن به لقب چرا تکبر برزی بر این و آن به خطاب
2 گر از خطاب و لقب هیچ کس بزرگ شود ربود گوی بزرگی جریده القاب
1 ننویسی جواب نامه من نامه من نیرزدت به جواب
2 ای عجب فضل تو روا دارد کز لب تشنه بار گیرد آب
1 جهانی منم بی نصیب از جهان ز روی مثابت ز رای مصیب
2 که را داری اندر جهان جز مرا جهانی ز مال جهان بی نصیب