1 دل من بی تو حکایت ز دهان تو کند تن من بی تو روایت ز میان تو کند
2 که تواند که کند با لب پرخنده مرا گر کند خنده آن تنگ دهان تو کند
3 سال و مه قصد به کاسد شدن عنبر و مشک زلف عنبر شکن مشک فشان تو کند
4 دل پر آتشم اندر خم زلفین تو ماند حاش لله که آهنگ زیان تو کند
1 با من دلت آشنا نمی گردد وز تو دل من جدا نمی گردد
2 هر چند وفای من رها کردی از دست تو دل رها نمی گردد
3 از بهر سه بوسه زان دو لب هرگز یک حاجت من روا نمی گردد
4 روزی که دو چشم من نمی گرید درشهر یک آسیا نمی گردد
1 ای از بنفشه زلف تو پر پیچ و تاب تر چشمت ز چشم نرگس تر نیم خواب تر
2 خوش ده جواب دوست که از جمع دلبران دلبرتر آن بود که بود خوش جواب تر
3 خرم شده ست سبزه و مشکین شده است باد بر روی سبزه باده مشکین صواب تر
4 آتش تر است از آتش رخشان شراب لعل او را پیاله ای طلب از آب آب تر
1 هر گه که گل لعل بخندد به چمن بر جز جام می لعل نشاید به دهن بر
2 من جامه گر از جور غم عشق دریدم گل جامه ز جور که دریده است به تن بر
3 فریاد کند هر که به بیداد در افتد فریاد ز رعد آمد و بیداد به من بر
4 ماند به سرشک من و رخساره معشوق هر قطره که شبگیر درافتد به سمن بر
1 ای دو لب تو ز شهد خوشتر زندان توام ز مهد خوشتر
2 بدخو مشو و تبه مکن عهد خوی خوش و حسن عهد خوشتر
3 گر وصل تو را به جهد یابم کاری نبود ز جهد خوشتر
4 ور شهد خوش است گو همی باش بوس تو مرا ز شهد خوشتر
1 همه مقصود ما شد راست امروز که آن مقصود دل با ماست امروز
2 گر آراید بهار نو جهان را جهان را روی او آراست امروز
3 دلم دی وصل او حاجت همی خواست رواگشت آنچه دی می خواست امروز
4 چو فر روی او امروز اینجاست جمال نو بهار اینجاست امروز
1 آورد به ما بلبل عاشق خبر گل جز بلبل گل دوست که داند خطر گل
2 هر چند که در گل همه خوبی و خوشی هست بی مل نه همانا که خوش آید خبر گل
3 زان قطره شبیگر که بر شاخ گل افتاد چون تاج شهان گشت ز در تاج سر گل
4 از بس که صبا بر سر گلزار گذر کرد پر مشک و عقیق است همه رهگذر گل
1 رونق گرفت کار می از روزگار گل خوبی و دلبری است همه کار و بار گل
2 لطف رحیق یافت مزاج می لطیف آب عقیق برد رخ آبدار گل
3 هر در که ریخت دیده من در فراق یار آورد ابر و کرد سراسر نثار گل
4 می خور به وقت بلبل و گل در میان باغ اکنون که یافت بلبل عاشق کنار گل
1 بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل معشوق بلبل است رخ دلگشای گل
2 هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم من در ثنای بلبل و او در ثنای گل
3 معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع این از نوای بلبل و آن از لقای گل
4 در زیر شکر و منتم از گوش و چشم خود گاه از برای بلبل و گاه از برای گل
1 زان دو لب چون عقیق یارم از دیده همی عقیق بارم
2 کارست مرا عقیق باری تا عشق عقیق اوست کارم
3 کردست سرشک من عقیقین عشق لب چون عقیق یارم
4 تا عشق عقیق او گزیدم چون کار عقیق شد کنارم