1 شب شنیدستی ز روز آویخته ماه دیدستی ز مشک انگیخته
2 لاله پیش روی نرگس صف زده گرد مرجان گرد عنبر بیخته
3 این همه بر روی زیبا روی اوست عاشقان را رنگ عشق آمیخته
4 ای زماه آویخته عنبر مراست دل بدان آویخته آویخته
1 ماه را ماند رخش ناکاسته زلف چون شب ماه را آراسته
2 سرو بالایی که چون بالای او باغبان یک سرو ناپیراسته
3 تا مرا سودای آن مه در سر است ماه را مانم ولیکن کاسته
4 در نشست و خاست چون سرو است و مه فتنه ای زان سرو و مه برخاسته
1 گر به دو رخ فتنه نظاره ای درد دلم را به دو لب چاره ای
2 آینه در پیش تو بینم مگر پیش رخ خویش به نظاره ای
3 در دل من عارضه عشق توست تا تو بدان عارض و رخساره ای
4 اختر وصلم ز تو تاری چراست گر تو به رخ اختر سیاره ای
1 سپهر نیکویی را مهر و ماهی جهان بدخوبی را سال و ماهی
2 چنین در نیکویی تا کی فزایی چرا از بدخویی لختی نکاهی
3 نه بی وصل تو روزم را سپیدی است نه بی هجرت گلیمم را سیاهی
4 دو لب داری که بردند از حلاوت به یک بوسه ز حال من تباهی
1 تنگ است مرا دل ز غم تنگ دهانی چون موی شدم در هوس موی میانی
2 از خون جگر چهره من لاله ستان است تا دورم از آن چهره چون لاله ستانی
3 ای داده مرا وصل تو هر ساعت سودی دارم ز فراق تو به هر لحظه زیانی
4 تیمار من و ناز تو را نیست قیاسی حسن تو و اندوه مرا نیست کرانی
1 از مشک ناب سلسله بر مه فکندهای ما را به مشک و سلسله از ره فکندهای
2 در عشق تو چو پشت مه نو خمیدهام تا تو ز مشک سلسله بر مه فکندهای
3 در سیم چاه داری و مسکین دل مرا در چه فکندهای تو و ناگه فکندهای
4 گر صورت پیمبر چاهی رخ توراست مسکین دل مرا ز چه در چه فکندهای
1 ای باد صبحدم، دم عیسی و مریمی کاندر دلم ز بوی تو شد زنده بی غمی
2 عیسی نه ای و عاشق می خواره را به صبح جان آید از تو در تن شادی و خرمی
3 هر صبحدم نسیم توام جان نو دهد گویی که بر تنم دم عیسی همی دمی
4 چشم امید من ز دمت نور نو گرفت گویی که نایب دم عیسی مریمی
1 گشتم از هجر او نزار چو نی وعده وصل او ندانم کی
2 او بت دلبرست و نیست مرا هیچ کاری به جز پرستش وی
3 ای بهاری که بی هوای بهار روی تو گل دماند اندر دی
4 گر گل است از دو عارض تو خجل چون ز مژگان من گشاید خوی
1 به روی توام دل گشاید همی گرم زلف تو دل رباید همی
2 لب توست درمان درد دلم دلم سوی او زان گراید همی
3 همه سود من هست در وصل تو فراق توام زآن گزاید همی
4 شراب آر خیز ای دلارام یار که هشیار بودن نشاید همی
1 گر مرا سودای آن یار کمانکش نیستی دل ز تیر غمزگان او چو ترکش نیستی
2 شادی از دیدار من پنهان نگشتی چون پری گر دلم در بند آن حور پری وش نیستی
3 گر نه خوار از عشق (او) چون خاک پیش بادمی مر مرا در دیده و دل آب و آتش نیستی
4 گر نبودی صورت او آفت نقاش چین صورت عشقش مرا در دل منقش نیستی