1 ساقی کمی قرین قدح کن شراب را مطرب یکی به زخمه ادب کن رباب را
2 جام از قیاس آب و می از جنس آتش است ساقی نثار مرکب آتش کن آب را
3 بفکن مرا به باده ای و مست و خراب کن یکسو فکن حدیث جهان خراب را
4 عهد شباب دارم و جام شراب هست عهد شباب زیبد جام شراب را
1 ساقی بده آن می مصفا را آن راحت روح پیر و برنا را
2 خواهی که تنت صفای جان گیرد از کف منه آن می مصفا را
3 ساقی بده آن قدح که در مستی از هستی غم، فرج دهد ما را
4 آن می که به زنده کردن شادی او ماند و بس دم مسیحا را
1 ساقی بده آن شراب گلگون را کز گونه خجل کند طبر خون را
2 خواهی که رخ تو رنگ گل گیرد از کف منه آن شراب گلگون را
3 ناخوش نتوان گذاشت بی باده وقت خوش و ساعت همایون را
4 آن باده عقیق ناب را ماند چونانکه پیاله، در مکنون را
1 دوش نبرده ست مرا هیچ خواب خفتن عشاق نباشد صواب
2 چشم من ار خواب نیابد رواست آب گرفته است در او جای خواب
3 گر شکر آمد لب شیرین یار چونکه مرا تلخ فرستد جواب
4 در لب لعلش همه نوش است و قند در سر زلفش همه پیچ است و تاب
1 گر باده (با) مشافهه دوستان خوش است جای چمانه بر چمن بوستان خوش است
2 گلهای بوستان چو رخ دوستان ماست پس بوستان ما زرخ دوستان خوش است
3 گیتی جوان شد از سر و پیری گرفت می مجلس به زیر سایه سرو جوان خوش است
4 هم ابر درفشان شد و هم باغ گلفشان این گلفشان به صحبت این درفشان خوش است
1 روی من چین از فراق آن نگار چین گرفت عیش من تلخی ز عشق آن لب شیرین گرفت
2 این دل ناشاد من زان زلف چون شمشاد او آن همی گیرد که فرهاد از غم شیرین گرفت
3 گر در آتش هیچ کس مسکن نگیرد پس چرا مهر مسکن در میان این دل مسکین گرفت
4 بستر و بالین من زآب است و آتش پس مرا ناسگالیده فراقش بر سر بالین گرفت
1 چهره باغ زعفرانی گشت گونه باده ارغوانی گشت
2 دوستان ترک بوستان گفتند جشن نوروز مهرگانی گشت
3 گل خود روی روی پنهان کرد بلبل از شاخ گل نهانی گشت
4 باغبان راه خانه پیش گرفت پیشه زاغ باغبانی گشت
1 عید خوبان را چو روی خویشتن آراسته است راست پنداری ز رویش عید عیدی خواسته است
2 گر جمال عید، عالم را بیاراید رواست عید را باری جمال روی او آراسته است
3 خاک راه از بوی زلفش پر نسیم عنبر است چشم خلق از نور رویش بر مه ناکاسته است
4 فتنه ای از حسن او در تعبیه ره یافته است نوحه ای از عشق او از عیدگه برخاسته است
1 زبس گل که در باغ ماوی گرفت چمن رنگ ارژنگ مانی گرفت
2 صبا نافه مشک تبت نداشت جهان بوی مشک از چه معنی گرفت
3 مگر چشم مجنون به ابر اندراست که گل رنگ رخسار لیلی گرفت
4 رخ سوسن سیم سیما ز نور مثال کف دست موسی گرفت
1 چون زلف تو بی قرارم از عشقت چون چشم تو با خمارم از عشقت
2 زان روی که برگ لاله را ماند دل سوخته لاله وارم از عشقت
3 زان زلف چو روزگار شوریده شوریده روزگارم از عشقت
4 بارم ندهی و من ز دلتنگی با دیده اشکبارم از عشقت