آثار ادیب صابر

صفحه 1 از 11
11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر

1 سه تحفه داد فراق دو زلف دوست مرا یکی دریغ و دوم حسرت و سوم سودا

2 سه نام یافتم از ساعت جدایی او یکی غریب و دوم غمگن و سوم تنها

3 منم ز عشق دو زلفش به عهد و بیعت و دل یکی درست و دوم محکم و سوم یکتا

4 به زلف و عارض و خط، آن مه خَتا و خُتن یکی شَبَه است و دوم بُسد و سوم مینا

1 لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را رخ تو طیره کند اختر درفشان را

2 به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را

3 به جان تو که پرستیدن تو کیش من است به کیش عشق پرستش رواست جانان را

4 (به خاصیت لب تو جان فزون کند در تن که دیده خاصیت جان عقیق و مرجان را)

1 نوبهار بدیع بی همتا همتی بذل کرد بر صحرا

2 تا به تاثیر بذل و همت او گشت صحرا بدیع و بی همتا

3 هر کجا گشت همتی مبذول بی گمان نعمتی شود پیدا

4 باد چون زایران به بستان تاخت آنگه از بوی خوش گرفت نوا

1 همی تا بقا ممکن است آسمان را بقا باد سلطان سلطان نشان را

2 خداوند عالم که بفزود رتبت زتختش زمین را ز تاج آسمان را

3 شهنشاه سنجر که بستد به خنجر روان ملکشاه و الب ارسلان را

4 کران تا کران ملک او گشت گیتی معین شده بنده ای هر کران را

1 رخ تو شحنه خوبی شده ست و زلف نقیب گل جمال تو را خار غمزه تو رقیب

2 دلم بماند به زندان عاشقی محبوس ز قصد شحنه غمز رقیب و جور نقیب

3 غریبم از تو و این را سبب نعیب غراب غراب را چه غرض بود در جمال حبیب

4 همیشه جفتم غریوم که باز نتوان داشت غریب را ز غریو و غراب را ز نعیب

1 خوبی به روی خوب تو اقرار می‌کند عقل از نهیب عشق تو زنهار می‌کند

2 دل را دل چو سنگ تو آزار می‌دهد دم را دهان تنگ تو افگار می‌کند

3 خوشتر ز جان و عمری و از خواب خوش مرا آن چشم نیم‌خواب تو بیدار می‌کند

4 خورشید دلبرانی و رویت به دلبری با خویشتن دو زلف تو را یار می‌کند

1 شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است با سرو و گل به قامت و عارض برابر است

2 دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است

3 گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست گفت آن همه بلای تو از مشک و عنبر است

4 چون دیدمش ز کبر به خورشید ننگرم کو خود به چهره چشمه خورشید دیگر است

1 طرف چمن که خلعت فصل بهار یافت بی بت جمال بتکده قندهار یافت

2 هر زینتی که گم شده بود از زمین باغ جوینده با طراوت فصل بهار یافت

3 جادوست چار طبع که چندین هزار نقش طبع چمن به واسطه هر چهار یافت

4 از زاغ زینهار نمی یافت عندلیب اکنون به فر دولت گل زینهار یافت

1 شب آدینه و من مست و خراب عاشقی در دل و در دست شراب

2 پیش من شمع و من از عشق چو شمع رنج او ز آتش و رنج من از آب

3 صحبت من همه با عشق و نبید الفت من همه با چنگ و رباب

4 مر مرا شنبه و آدینه یکی است که چنین دیده ام از عشق صواب

1 سرو سیمینی و بار سرو سیمین آفتاب جفت لاله ماه داری جفت نسرین آفتاب

2 آفتاب و ماه جفت لاله و نسرین که دید یا کسی دیده ست بار سرو سیمین آفتاب

3 هیچ کس را نیست جز زلفین دلبند تو را چون بخواهد خفت بستر ماه و بالین آفتاب

4 خوشتر از عمری به رخ شیرین تر از جانی به لب اینت خوش دیدار ماه و اینت شیرین آفتاب

آثار ادیب صابر

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب صابر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی