6 اثر از باب دوم در اخلاق درویشان در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب دوم در اخلاق درویشان در گلستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سعدی شیرازی / گلستان سعدی شیرازی / باب دوم در اخلاق درویشان در گلستان

باب دوم در اخلاق درویشان در گلستان سعدی شیرازی

ابوهریره رضی الله عنه هر روز به خدمت مصطفی صلی الله علیه آمدی. گفت: یا اباهریره! زُرنی غِبّاً تَزْدَد حُباً: هر روز میا تا محبت زیادت شود. ,

صاحبدلی را گفتند: بدین خوبی که آفتاب است نشنیده‌ایم که کس او را دوست گرفته است و عشق آورده. گفت: برای آن که هر روز می‌توان دید مگر در زمستان که محجوب است و محبوب. ,

3 به دیدار مردم شدن عیب نیست ولیکن نه چندان که گویند بس

4 اگر خویشتن را ملامت کنی ملامت نباید شنیدت ز کس

وقتی در سفر حجاز طایفه‌ای جوانان صاحبدل همدم من بودند و هم قدم. ,

وقت‌ها زمزمه‌ای بکردندی و بیتی محققانه بگفتندی، و عابدی در سبیل منکر حال درویشان بود و بی‌خبر از درد ایشان. ,

تا برسیدیم به خیل بنی هلال، کودکی سیاه از حیّ عرب به در آمد و آوازی بر آورد که مرغ از هوا در آورد. ,

اشتر عابد را دیدم که به رقص اندر آمد و عابد را بینداخت و برفت. ,

پیش یکی از مشایخ گله کردم که: فلان به فساد من گواهی داده است. ,

گفتا: به صلاحش خجل کن! ,

3 تو نیکو روش باش تا بدسگال به نقص تو گفتن نیابد مجال

4 چو آهنگ بربط بود مستقیم کی از دست مطرب خورد گوشمال

یکی را از مشایخ شام پرسیدند از حقیقت تصوف. ,

گفت: پیش از این طایفه‌ای در جهان بودند به صورت پریشان و به معنی جمع، اکنون جماعتی هستند به صورت جمع و به معنی پریشان. ,

3 چو هر ساعت از تو به جایی رود دل به تنهایی اندر صفایی نبینی

4 ورت جاه و مال است و زرع و تجارت چو دل با خدای است خلوت نشینی

طایفهٔ رندان به خلاف درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. ,

شکایت از بی‌طاقتی پیش پیر طریقت برد که چنین حالی رفت. ,

گفت: ای فرزند! خرقه‌ٔ درویشان جامهٔ رضاست، هر که در این کسوت تحمّل بی‌مرادی نکند مدعی است و خرقه بر او حرام. ,

4 دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد تنک آب است هنوز

مریدی گفت پیر را: چه کنم کز خلایق به رنج اندرم از بس که به زیارت من همی‌آیند و اوقات مرا از تردّد ایشان تشویش می‌باشد؟ ,

گفت: هر چه درویشانند مر ایشان را وامی بده و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گرد تو نگردند! ,

3 گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود کافر از بیم توقع برود تا در چین

یکی از متعبّدان در بیشه زندگانی کردی و برگ درختان خوردی. ,

پادشاهی به حکم زیارت به نزدیک وی رفت و گفت: اگر مصلحت بینی به شهر اندر برای تو مقامی بسازم که فراغ عبادت از این به دست دهد و دیگران هم به برکت انفاس شما مستفید گردند و به صلاح اعمال شما اقتدا کنند. ,

زاهد را این سخن قبول نیامد و روی بر تافت. ,

یکی از وزیران گفتش: پاس خاطر ملک را روا باشد که چند روزی به شهر اندر آیی و کیفیت مکان معلوم کنی، پس اگر صفای وقت عزیزان را از صحبت اغیار کدورتی باشد اختیار باقیست. ,

یکی را از علمای راسخ پرسیدند: چه گویی در نان وقف؟ ,

گفت: اگر نان از بهر جمعیت خاطر می‌ستاند حلال است و اگر جمع از بهر نان می‌نشیند حرام. ,

3 نان از برای کنج عبادت گرفته‌اند صاحبدلان نه کنج عبادت برای نان

1 پیرمردی لطیف در بغداد دخترک را به کفشدوزی داد

2 مردک سنگدل چنان بگزید لب دختر که خون از او بچکید

3 بامدادان پدر چنان دیدش پیش داماد رفت و پرسیدش

4 کای فرومایه این چه دندان است؟ چند خایی لبش؟ نه انبان است

بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا. گفت: کمینه آن که مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدّم دارد و حکما گفته‌اند: برادر که در بند خویش است نه برادر و نه خویش است. ,

2 همراه اگر شتاب کند همره تو نیست دل در کسی مبند که دل بسته تو نیست

3 چون نبود خویش را دیانت و تقوی قطع رحم بهتر از مودت قربی

یاد دارم که مدّعی در این بیت بر قول من اعتراض کرده بود و گفته: حق تعالی در کتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است و به مودت ذی القربی فرموده و اینچه تو گفتی مناقض آن است. گفتم: غلط کردی که موافق قرآن است: ,

آثار سعدی شیرازی

6 اثر از باب دوم در اخلاق درویشان در گلستان سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب دوم در اخلاق درویشان در گلستان سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.