8 اثر از قصاید در مواعظ سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در مواعظ سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در مواعظ سعدی شیرازی

1 اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را

2 شگفت نیست گر از طین به در کند گل و نسرین همانکه صورت آدم کند سلالهٔ طین را

3 حکیم بار خدایی که صورت گل خندان درون غنچه ببندد چو در مشیمه جنین را

4 سزد که روی عبادت نهند بر در حکمش مصوری که تواند نگاشت نقش چنین را

1 شکر و سپاس و منت و عزت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا

2 دادار غیب دان و نگهدار آسمان رزاق بنده‌پرور و خلاق رهنما

3 اقرار می‌کند دو جهان بر یگانگیش یکتا و پشت عالمیان بر درش دو تا

4 گوهر ز سنگ خاره کند، لؤلؤ از صدف فرزند آدم از گل و برگ گل از گیا

1 اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را

2 شگفت نیست گر از طین به در کند گل و نسرین همانکه صورت آدم کند سلالهٔ طین را

3 حکیم بار خدایی که صورت گل خندان درون غنچه ببندد چو در مشیمه جنین را

4 سزد که روی عبادت نهند بر در حکمش مصوری که تواند نگاشت نقش چنین را

1 هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست هر آنکه در طلبش سعی می‌کند بادست

2 سر قبول بباید نهاد و گردن طوع که هرچه حاکم عادل کند نه بیدادست

3 کلید فتح اقالیم در خزاین اوست کسی به قوت بازوی خویش نگشادست

4 به چشم طایفه‌ای کژ همی نماید نقش گمان برند که نقاش غیراستادست

1 رفتی و صدهزار دلت دست در رکیب ای جان اهل دل که تواند ز جان شکیب؟

2 گویی که احتمال کند مدتی فراق آن را که یک نفس نبود طاقت عتیب

3 تا همچو آفتاب برآیی دگر ز شرق ما جمله دیده بر ره و انگشت بر حسیب

4 از دست قاصدی که کتابی به من رسد در پای قاصد افتم و بر سر نهم کتیب

1 آن روی بین که حسن بپوشید ماه را وآن دام زلف و دانهٔ خال سیاه را

2 من سرو را قبا نشنیدم دگر که بست بر فرق آفتاب ندیدم کلاه را

3 گر صورتی چنین به قیامت برآورند فاسق هزار عذر بگوید گناه را

4 یوسف شنیده‌ای که به چاهی اسیر ماند این یوسفیست بر زنخ آورده چاه را

1 ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

2 خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟ حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

3 داروی تربیت از پیر طریقت بستان کادمی را بتر از علت نادانی نیست

4 روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

1 علم دولت نوروز به صحرا برخاست زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست

2 بر عروسان چمن بست صبا هر گهری که به غواصی ابر از دل دریا برخاست

3 تا رباید کله قاقم برف از سر کوه یزک تابش خورشید به یغما برخاست

4 طبق باغ پر از نقل و ریاحین کردند شکر آن را که زمین از تب سرما برخاست

1 چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد وجود غیر حق در چشم توحیدش عدم گردد

2 کمر بندد قلم کردار سر در پیش و لب برهم به هر حرفی که پیش آید به تارک چون قلم گردد

3 ز چوگان ملامت نادر آن کس روی برتابد که در راه خدا چون گوی سرتاسر قدم گردد

4 سم یکران سلطان را درین میدان کسی بیند که پیشانی کند چون میخ و همچون نعل خم گردد

1 جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد غلام همت آنم که دل بر او ننهاد

2 جهان نماند و خرم روان آدمیی که بازماند ازو در جهان به نیکی یاد

3 سرای دولت باقی نعیم آخرت است زمین سخت نگه کن چو می‌نهی بنیاد

4 کدام عیش درین بوستان که باد اجل همی برآورد از بیخ قامت شمشاد

آثار سعدی شیرازی

8 اثر از قصاید در مواعظ سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در مواعظ سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی