1 گر زحمت مردمان این کوی از ماست یا جرم ترش بودن آن روی از ماست
2 فردا متغیر شود آن روی چو شیر ما نیز برون شویم چون موی از ماست
1 وه وه که قیامتست این قامت راست با سرو نباشد این لطافت که تراست
2 شاید که تو دیگر به زیارت نروی تا مرده نگوید که قیامت برخاست
1 سرو از قدت اندازهٔ بالا بردست بحر از دهنت لؤلؤ لالا بردست
2 هر جا که بنفشهای ببینم گویم مویی ز سرت باد به صحرا بردست
1 امشب که حضور یار جان افروزست بختم به خلاف دشمنان پیروزست
2 گو شمع بمیر و مه فرو شو که مرا آن شب که تو در کنار باشی روزست
1 آن شب که تو در کنار مایی روزست و آن روز که با تو میرود نوروزست
2 دی رفت و به انتظار فردا منشین دریاب که حاصل حیات امروزست
1 گویند هوای فصل آزار خوشست بوی گل و بانگ مرغ گلزار خوشست
2 ابریشم زیر ونالهٔ زار خوشست ای بیخبران اینهمه با یار خوشست
1 خیزم بروم چو صبر نامحتملست جان در قدمش کنم که آرام دلست
2 و اقرار کنم برابر دشمن و دوست کانکس که مرا بکشت از من بحلست
1 آن ماه که گفتی ملک رحمانست این بار اگرش نگه کنی شیطانست
2 رویی که چو آتش به زمستان خوش بود امروز چو پوستین به تابستانست
1 آن سست وفا که یار دل سخت منست شمع دگران و آتش رخت منست
2 ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف جرم از تو نباشد گنه از بخت منست
1 از بس که بیازرد دل دشمن و دوست گویی به گناه مسخ کردندش پوست
2 وقتی غم او بر همه دلها بودی اکنون همه غمهای جهان بر دل اوست