ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا از سعدی شیرازی غزل 1
1. ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا
از برِ یار آمدهای، مرحبا!
1. ای نفسِ خرّمِ بادِ صبا
از برِ یار آمدهای، مرحبا!
1. اوّلِ دفتر به نامِ ایزدِ دانا
صانعِ پروردگارِ حیِّ توانا
1. روی تو خوش مینماید آینهٔ ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا
1. اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
1. شب فراق نخواهم دواج دیبا را
که شب دراز بود خوابگاه تنها را
1. پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
1. مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
1. ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
1. گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
1. با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
1. وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را
ساقی بیار آن جام می، مطرب بزن آن ساز را