1 کمندش بیشه بر شیران قفس کرد فیلکش دشت بر گرگان خباکا
1 هر آن چه مدح تو گویم درست باشد و راست مرا به کار نیاید سریشم وکیلا
1 گیهان ما به خواجهٔ عدنانی عدنست و کار ما همه بانداما
1 اگرت بدره رساند همی به بدر منیر مبادرت کن و خامش باش چندینا
1 همی بایدت رفت و راه دورست به سغده دار یکسر شغل راها
1 ندیده تنبل اوی و بدیده مندل اوی دگر نماید ودیگر بود به سان سراب
1 فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید جامهٔ خانه بتبک فاخته گون آب
1 تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟ تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
1 جغد که با باز و پلنگان پرد بشکندش پر و بال و گردد لت لت
1 تا لباس عمر اعدایش نگردد بافته تار تار پود پود اندر فلات آن فوات