نامت شنوم، دل ز فرح از رودکی سمرقندی رباعی 13
1. نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود
حال من از اقبال تو فرخنده شود
...
1. نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود
حال من از اقبال تو فرخنده شود
...
1. آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر
ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
...
1. هان! تشنه جگر، مجوی زین باغ ثمر
بیدستانیست این ریاض به دو در
...
1. چون کشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
...
1. در جستن آن نگار پر کینه و جنگ
گشتیم سراپای جهان با دل تنگ
...
1. بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
...
1. واجب نبود به کس بر، افضال و کرم
واجب باشد هر آینه شکر نعم
...
1. یوسف رویی، کزو فغان کرد دلم
چون دست زنان مصریان کرد دلم
...
1. در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم
پروین ز سرشک دیده بر جامه نهم
...
1. در منزل غم فگنده مفرش ماییم
وز آب دو چشم دل پر آتش ماییم
...
1. در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریهٔ خونین مژهام شد مرجان
...
1. دیدار به دل فروخت، نفروخت گران
بوسه به روان فروشد و هست ارزان
...