1 سپید برف برآمد به کوهسار سیاه و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
2 و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
1 آن چیست بر آن طبق همی تابد؟ چون ملحم زیر شعر عنابی
2 ساقش به مثل چو ساعد حورا پایش به مثل چو پای مرغابی
1 ای دل، سزایش بری باز بر چنگل عقابی
2 بی تو مرا زنده نبیند من ذره ام، تو آفتابی
1 بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی
2 بیا کی گویی: اندر جام مانند گلابستی به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بیخواب خوابستی
3 سحابستی قدح گویی و می قطرهٔ سحابستی طرب، گویی، که اندر دل دعای مستجابستی
4 اگر می نیستی، یکسر همه دل ها خرابستی اگر در کالبد جان را ندیدستی، شرابستی
1 جعد همچون نورد آب بباد گوییا آن چنان شکستستی
2 میانکش نازکک چو شانهٔ مو گویی از یک دگر گسستستی
1 این جهان را نگر به چشم خرد نی بدان چشم کاندر او نگری
2 همچو دریاست وز نکوکاری کشتیی ساز، تا بدان گذری
1 مار را، هر چند بهتر پروری چون یکی خشم آورد کیفر بری
2 سفله طبع مار دارد، بی خلاف جهد کن تا روی سفله ننگری
1 ای آن که غمگنی و سزاواری وندر نهان سرشک همی باری
2 از بهر آن کجا ببرم نامش ترسم ز بخت انده و دشواری
3 رفت آن که رفت و آمد آنک آمد بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
4 هموار کرد خواهی گیتی را؟ گیتیست، کی پذیرد همواری
1 گل بهاری، بت تتاری نبیذ داری، چرا نیاری؟
2 نبیذ روشن، چو ابر بهمن به نزد گلشن چرا نباری؟
1 ای غافل از شمار! چه پنداری؟ کت خالق آفرید پی کاری؟!
2 عمری که مر توراست سرمایه وید است و کارهات به این زاری!