1 نی در غم فرزند و زن و خویشم من نی خویش به قید مذهب و کیشم من
2 رفتم که حساب خود کنم هیچ نبود شاید اگر از هیچ نیندیشم من
1 تا کی ز جفای چرخ باشم من زار جان خسته و دل شکسته خاطر افکار
2 چشمم بیدار بعکس بختم ایکاش بختم بودی بجای چشمم بیدار
1 آنی که به فکر در نیائی چکنم؟ از فکر به ذکر در نیٰائی چکنم
2 نینی غلطم فکر چه و ذکر کدام این معنی گو، اگر نیٰائی چکنم
1 گر بوئی از آن زلف معنبر یابی مشکل که دگر پای خود از سر یابی
2 از خجلت دانائی خود آب شوی گر لذت نادانی ما دریابی
1 تا در غم نوشیدنی و خوردنیای هرگز مبر این گمٰان که جان بردنیای
2 تا کی خور و خواب زندگانی داری این است اگر زندگیت مردنیای
1 در گوش هر آنکه این صدا بنشیند مشکل که در این طلب ز پا بنشیند
2 از بوی گلی مرغ دلم از جا شد اکنون حیرانست کجا بنشیند
1 هر چند که پوشیده ترم، عورترم هر چند که نزدیکترم، دورترم
2 سبحان اللّه در آن جمال از حیرت هر چند که بینندهترم، کورترم
1 ای آنکه همیشه مست جام هوسی بی رنج درین راه بجٰائی نرسی
2 نوشی خون از چه زنی نیش به دل کم نتوان بود در جهٰان از مگسی
1 صد شکر که یادت همه از یادم برد وین هستی موهوم ز بنیادم برد
2 گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت رفتم که دمی آه کشم بادم برد
1 هر گز دل خو نگشتهام از غم نگرفت راه و روش مردم عالم نگرفت
2 کس یار نشد به ما که اغیار نگشت کس مار نشد که او ز مارم نگرفت