1 ما ناب گلابیم، گل آلود نهایم یا همچو چراغ تیره در دود نهایم
2 با اینهمه بود، غیر نابود نهایم در عین وجود هیچ موجود نهایم
1 صد حیف ایدل که مرد دیدار نهای واقف به تجلیات اسرار نهای
2 قانع به همینی که دو چشمت باز است خرگوش صفت، و لیک بیدار نهای
1 از بس در سر هوای آن دوست مرا روی دل از آنجهت بهر سوست مرا
2 چون دوست نمیکند ز دشمن فرقم دشمن که نکرد فرق از دوست مرا
1 آن رند که در عالم دل آگاه است از دامن او دست فلک کوتاه است
2 ای آنکه به دل تو را غم جانکاه است از ما تا تو هزار فرسخ راه است
1 تا چند رضی به گیر و دارت دارند گیرم بخزان چو نوبهارت دارند
2 بر خیز رضی سنگ گرانی موقوف کاینده و رفته انتظارت دارند
1 خاکم که به هیچ کس گذارم نبود آبم که به هیچ کس مدارم نبود
2 بادم که به هیچ جا قرارم نبود نارم که ز سوختن کنارم نبود
1 تا دست به سبحه میزنی زناری تا روی به دوست مسکینی دیداری
2 دیریست که در طواف بیت اللهی غیری تا در توهم اغیاری
1 حسن عملم ز برگ کاهی پی شد راه ازلم ز برق آهی طی شد
2 از عمر حضر نشد جز اینم معلوم کی صبح بهر شادمانی دی شد
1 در عشق حکایت غم انگیز نیست افسانه مصر و شام و تبریزی نیست
2 گفتم شاید جز او ببینم چیزی چون دیدم من بغیر او چیزی نیست
1 هر چیز که پرتوی بتو در تابد اندیشه مکن که نیک باشد یا بد
2 زنهار به جز در خرابات مکوب کانجاست که هر که هر چه خواهد یابد