آن رند که در عالم از رضیالدین آرتیمانی رباعی 13
1. آن رند که در عالم دل آگاه است
از دامن او دست فلک کوتاه است
...
1. آن رند که در عالم دل آگاه است
از دامن او دست فلک کوتاه است
...
1. با درویشان کبر خود اندیش بد است
با خویش بدست آنکه به درویش بد است
...
1. یک حرف مگو اگر هزارت سخن است
از خود مشنو اگر چه در عدن است
...
1. ای دل شادی به سوز ماتم این است
بیگانه عٰالم غمی، غم این است
...
1. ما را غم دی و محنت فردا نیست
آن را چه خوریم غم که پا بر جا نیست
...
1. ای آن تو را بسی غم تنباکوست
خوش باش که هر خار و خسی تنباکوست
...
1. در عشق اگر جان بدهی، جان آنست
ای بی سر و سامان، سر و سامان آنست
...
1. آنکو به زبان خلق جز عیب نداشت
او هیچ خبر ز عالم غیب نداشت
...
1. این وادی عشق طرفه شورستانی است
غافل منشین که خوش حضورستانی است
...
1. هر دل که رهین تن بود او دل نیست
در عالم دل خبر ز آب و گل نیست
...
1. عشق است که بی زلزله وغلغله نیست
گر ره نبری بجان جای گله نیست
...
1. در عشق حکایت غم انگیز نیست
افسانه مصر و شام و تبریزی نیست
...