10 اثر از غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار رضی‌الدین آرتیمانی / غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی

غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی

1 ای که به جز دلبری تو کار نداری کار جز آزار جان زار نداری

2 ای همه داروی دل مگر تو بهشتی وی همه آرام جان مگر تو بهاری

3 آنچه دل دشمنان بهم نسپندد چند تو بر جان دوستان بگماری

4 بگسلم از جان و دل اگر بپذیری بگذرم از هر چه هست اگر بگذاری

1 خوشتر ز بهشتی و بهٰاری مجموعه لطف کردگاری

2 در بزم مدام عیش و نوشی در رزم تمام گیر و داری

3 در خشم و عتاب صلح و جنگی در ناز و کرشمه نور و ناری

4 از کویت اگر روم عجب نیست زین کشته تو صد هزار داری

1 نمیدانی تو رسم دوست داری نمیدانم که با جانم چه داری

2 مگو پیمان و عهدم استوار است که در پیمان شکستن استواری

3 غمت چندانکه با ما سازگار است تو صد چندان بما ناسازگاری

4 غبارم را توانی داد بر باد اگر بر دل ز من داری غباری

1 چه التفات به خار و خس چمن داری که عار و ننگ ز نسرین و یاسمن داری

2 تمام سحر و فسونی به دلفریبی خلق چه احتیاج به زلف و رخ و ذغن داری

3 مگر تلافی ما در دلت گذشته که باز هزار عربده با خوی خویشتن داری

4 خورند خون همه اعضا ز ذوق شمشیرت مگر به خاطر خود فکر قتل من داری

1 ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی

2 ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی

3 ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی

4 شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی

1 چشمم افتاد بر جمٰال کسی که گرو برده ز آفتاب بسی

2 دعوی بندگی غیر مکن که تو آزاد کردهٔ هوسی

3 بر مزن گرد شمع ما ای غیر که نه پروانه‌ای نه خر مگسی

4 دل شوریده را چو ساغر می نتوان داد هر زمان بکسی

1 بهار و باده و عشق و جوانی غنیمت دان غینمت تا توانی

2 ز من آموخت زلفش تیره روزی بمن آموخت چشمش ناتوانی

3 ندیدم جز خطا از خط و خالش نمیدارد وفا هندوستانی

4 من آن مزدور محرومم که کارم گل داغی بمزد باغبانی

1 نه رسم دیر و نه آیین کعبه می‌دانی ندانمت چه کسی، کافری، مسلمانی

2 به مال و جاه چه نازی، که شخص نمرودی به خورد و خواب چه سازی که نفس حیوانی

3 تمیز نیک و بد از هم نکردنت سهل است بلاست اینکه تو بد نیک و نیک بد دانی

4 درین جهان ز تو حیوان به جان خود مانده که ره بسی است ز تو تا جهان انسانی

1 ای که در ره عرفان مستمند برهانی ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی

2 سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی

3 مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری آنچه داده‌ای از کف پیش از ین بآسانی

4 این ضیا ندارد مه این صفا ندارد گل کس بتو نمیمٰاند تو بکس نمیمانی

1 هجران اگر نکردی آهنگ زندگانی بیچاره جان چه کردی با ننگ زندگانی

2 داراست هر که جان برد از چنگ مرگ بیرون ما جان به مرگ بردیم از چنگ زندگانی

3 بی‌عشق کس ممیراد، بی درد کس مماناد کان عار مرگ باشد وین ننگ زندگانی

4 میبرد زندگانی گر جان ز چنگ مردن کس جان بدر نمیبرد از چنگ زندگانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

10 اثر از غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات رضی‌الدین آرتیمانی شعر مورد نظر پیدا کنید.