- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زال گردون را نباشد گر سر روئین تنی جوشن رستم چرا پوشد ز ابر بهمنی؟
2 گر ندارد همچو پیران دشت در آهنگ رزم پس چرا از یخ بسر بنهاده خود آهنی
3 نیست پشت بام اگر کوه گنابد از چه روی برف آنجا از شبیخون می کند نستیهنی
4 ما نه هومانیم اگر با پافشاری چون کند سوز سرما بر سر ما دست برد بیژنی
5 سینه سوز اینسان چرا گر نیست باد بامداد یادگار دشنه کشواد و تیغ قارنی
6 آفتاب چله پنهان شد چرا در زیر ابر آشکارا همچو جم در پنجه اهریمنی
7 کبک دانی از چه آید پیش باز و بابزن تا در آتشدان شود سرگرم بال و پر زنی
8 بس در این سرمای سخت و روز برف و ابر تار گرم شد هنگامه انگشت و چوب و روشنی
9 گوهری را سر به سنگ از پیشه انگشت گر سیم و زر را خون به دل از تیشه هیزم کنی