- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهدا چند کنی منع قدح نوشی را که به عالم ندهم عالم مدهوشی را
2 بایدش سوخت به هر جمع سراپا چون شمع هر که از دست دهد شیوه خاموشی را
3 زندگی بی تو مرا ساخت چنان از جان سیر که طلب می کنم از مرگ هم آغوشی را
4 آنکه تا دوش جگر گوشه ناپاکی بود دارد امروز به پاکان سر همدوشی را
5 وای بر حافظه ما که ز طفلی همگی کرده از حفظ الفبای فراموشی را
6 فرخی گر چه گنهکار و خطاپیشه بود دارد از لطف تو امید خطاپوشی را