ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد
1
ز آب تیغ او هر بیجگر سربرنمی آرد
ز سر تا نگذرد غواص، گوهر برنمی آرد
2
مگردان صرف در تن پروری عمر گرامی را
که عیسی را به گردون از زمین خر برنمی آرد
3
ترا چشم قیامت بین ندارد روشنی، ورنه
کدامین صبح سر از جیب محشر برنمی آرد؟