ای کرده چشمت عالمی مست از اهلی شیرازی غزل 585

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

ای کرده چشمت عالمی مست از شراب ناز خود

1 ای کرده چشمت عالمی مست از شراب ناز خود یک جرعه‌ای بر ما فشان از نرگس غماز خود

2 هرگز چه دانی حال من کز حسن و نازت چو نبود چون کس ندیدی در جهان هرگز نگویم راز خود

3 از بیم خوی نازکت شب‌ها که افغان می‌کنم از جنگ و غوغای سگان کم می‌کنم آواز خود

4 هرچند کز دود دلم هر مو زبان حال شد گر سوزم از غیرت به کس هرگز نگویم راز خود

5 ای طایر اقبال اگر بر خاک اهلی بگذری بنشین که مرغ روح او بازآید از پرواز خود

6 با سیل گریه خانه در آن کوی چون کنم؟ کانجا هزار خانه ز بنیاد میرود

7 اهلی که شد بآتش آه از جهان برون از جور دوست باعلم داد میرود

عکس نوشته
کامنت
comment