-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای تازه گل که بوی خوشت دم ز روح زد خرم کسی که با تو شراب صبوح زد
2 در حیرتم که خاک درت از چه گل نساخت اشکم که تخته بر سر طوفان نوح زد
3 ای میفروش در بگشا جرعه یی ببخش کاین در کسی که زد بامید فتوح زد
4 ناصح برو که دست بهر کس نمیدهد کوی قبول توبه که دست نصوح زد
5 اهلی که مرده بود زغم زنده شد که باز راه کهن بتازه جوانی چو روح زد
6 کوهکن بر دل او گرد ملامت بار است گرد من کوه غم از سنگ ملامت نگرید
7 نیست در میکده اهلی نفسی بی می و جام کرم پیر به بینید و کرامت نگرید