- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای همنفس که میگذری بر مزار من زنهار یاد کن ز من و روزگار من
2 نشکفته بود یک گلم از صد هزار گل ناگه بریخت باد اجل نوبهار من
3 من غمگسار خلق جهان بوده ام مدام وا حسرتا که نیست کسی غمگسار من
4 خاری که بر دمد ز گل من بر آورد گلهای حسرت از مژه اشکبار من
5 دارم امید آنکه بگریند دوستان بر نا امیدی دل امیدوار من
6 من در شکار گور چو بهرام بسته دل غافل که گور میکند آخر شکار من
7 با آنکه صد کنار پر از سیم کرده ام گردون نهاد مزدی ازین در کنار من
8 زان خاک خویش کرده ام از آب دیده گل تا بر دل کسی ننشیند غبار من
9 در کار روزگار نبندی دل ای حکیم گر چشم اعتبار گشایی بکار من
10 یار و برادر و پدر از من جدا شدند یارب تو باش از کرم خویش یار من
11 از لطف خویشتن نظری کن که از کرم بر رحمت تو ختم شود کار و بار من
12 اهلی بغیر نام نکو نیست یادگار این نکته یاد گیر تو هم یادگار من