سر از جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی غزل 172

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

آثار جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی

سر آن داری با ما که بصحرا آیی

1 سر آن داری با ما که بصحرا آیی ساعتی سوی گلستان بتماشا آیی

2 پرده کج ندهی وعده بفردا نکنی که تو امروزدهی وعده و فردا آیی

3 از سردست باین پای اگر آیی بربام پس یکی شرط دگر هست که تنها آیی

4 تو بدین نرگس بیمار چو پوئی سوی باغ بعیادت بسوی نرگس رعنا آبی

5 از شکوفه چو ثریاست مرصع همه شاخ ای مه چارده آخر بثریا آیی؟

6 بهمه حال چنین هم بنماند بازآ بروم صبر کنم تن بزنم تا آیی

عکس نوشته
کامنت
comment