- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر آن داری با ما که بصحرا آیی ساعتی سوی گلستان بتماشا آیی
2 پرده کج ندهی وعده بفردا نکنی که تو امروزدهی وعده و فردا آیی
3 از سردست باین پای اگر آیی بربام پس یکی شرط دگر هست که تنها آیی
4 تو بدین نرگس بیمار چو پوئی سوی باغ بعیادت بسوی نرگس رعنا آبی
5 از شکوفه چو ثریاست مرصع همه شاخ ای مه چارده آخر بثریا آیی؟
6 بهمه حال چنین هم بنماند بازآ بروم صبر کنم تن بزنم تا آیی