ای به خاطر صد غبار از رشک تو از اهلی شیرازی غزل 4

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را

1 ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را

2 با تن چون برگ گل پشمینه‌پوشی کرده‌ای زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را

3 از میان انبیاء مهر نبوت زان تست گنج علمی لاجرم مهری بود گنجینه را

4 گر نمایی روی روشن کی دگر آیینه گر پرده زنگاری از رخ بر کشد آیینه را

5 دیده روح الامین از شرح صدرت نور یافت روشن آن چشمی که دید آن سینه بی کینه را

6 شد شب قدری شب آدینه تا مخصوص تست غایت قدر است ازین نسبت شب آدینه را

7 آنچه من دوش از قیام قامتت دیدم بخواب تا قیامت عاشقم خواب شب دوشینه را

8 با خیالت از ازل اهلی چو می بازد نظر روی بنما یک نظر این عاشق دیرینه را

عکس نوشته
کامنت
comment