-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین میزنی گر یک نفس پیشت زنم بر چهره صد چین میزنی
2 چون آفتابی مهربان با جمله ذرات جهان با من که دارم مهر تو دایم دم از کین میزنی
3 شیرین چه باشد پیش تو صد جان شیرین میدهی آندم که شکر خنده یی از لعل نوشین میزنی
4 گر شیخ صنعان را بود ترسابتی رهزن چه شد توبت مسلما نزاده یی آتش چه در دین میزنی
5 آزار مردم میکنی تا من بمیرم از حسد دایم سگان خویش را سنگ از پی کین میزنی
6 صید دل مسکین من گر ننگ میداری چرا هر دم ز مژگان ناو کی بر جان مسکین میزنی
7 اهلی چو آهوی ختا کلک تو ریزد نافه ها روشن شد از کلکت که دم زانزلف مشکین میزنی