- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی عارض گلرنگ تو ما خسته خاریم نا خورده می وصل تو در رنج خماریم
2 زان زلف پژولیده و ناخفته دو چشمت چون چشم تو و زلف تو بیخواب و قراریم
3 گفتی ببر از جانت اگر جوئی وصلم تو بر سر آن باش که ما بر سر کاریم
4 ورخوی تو ما را نکند شاد چه باشد هم با غم تو نیک و بد این غم بگساریم
5 وین باقی عمر ار نشود وصل میسر هم با غم هجران تو خوش خوش بسر آریم
6 این سر که تو داری سر ما هیچ نداری زین دست که مائیم کجا پای تو داریم