- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف تو بر عارض تو پایبازی میکند هر زمان سوی لب تو دستیازی میکند
2 جزع تو در دل ربودن جان همیسوزد ولی لعل تو در بوسه دادن دلنوازی میکند
3 در کمان ابروی تو ناوک مژگان تو بر دل من زخمهای تیر غازی میکند
4 بوسه بدهد مرا پس جان و دل بربایدم خود حسابی نیست بر ما ترکتازی میکند
5 ور لبش بوسی پذیرد از اشارت چشم او میکند انکارها یعنی که بازی میکند