- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود لعل سیراب تو حیف است که بی آب شود
2 آفتابا بگشا روزه چو بی تاب شوی حیف از چشمه خورشید که بی تاب شود
3 گلی از وصل تو چینم مگر آندم که تو را نرگس مست صبوحی زده در خواب شود
4 چون شکارت نشود ماهی دل بلکه کباب چون بر آن آتش رخ موی تو قلاب شود
5 خون من ریخت رقیب تو و نگذاشت بمرگ گرگ از آن نیست که موصوف بقصاب شود
6 سیم اشک اینهمه میریزم و حیرت دارم که بخاک سر کویت همه سیماب شود
7 بر در میکده آن به که نشیند اهلی تا بکی معتکف گوشه محراب شود