1 ساقی تو مهی ز روی فرخنده خویش حسن تو فرشته کرد شرمنده خویش
2 گر خنده زنان صبح به بیند چو گلت گرید بهزار دیده از خنده خویش
1 شمعی که گرم خشم تر از برق لامع است گر عالمی به جور بسوزد چه مانع است
2 برگشته است ماه من از مهر من دگر بازم مگر ستاره اقبال راجع است
1 ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
2 قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما