1 خشمت آمد که من ترا گفتم که ترا عاشقم خطا گفتم
2 شاید ارخون شود دلم تامن بتو ناگفتنی چرا گفتم
3 من ز دست زبان برنج درم سوزیان بین که تا ترا گفتم
4 گفتی از عشق جان نخواهی برد من خود این با تو بارها گفتم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مرا باری در ینحالت زبان نیست دل اندیشه و طبع بیان نیست
2 چگونه مرثیت گویم شهی را که مثلش زیر چرخ آسمان نیست
1 ای کلک نقشبند تو آرایش جهان وی لفظ دلگشای تو آسایش جنان
2 ای نکته بدیع تو خوشتر ز آرزو وی گفته رفیع تو بر تر ز آسمان
1 چه شد که عالم معنی خراب میبینم چه شد که ماه کرم در سحاب میبینم
2 چه شد که با همهکس اضطرار مییابم چه شد که در همهکس اضطراب میبینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **