1 خشمت آمد که من ترا گفتم که ترا عاشقم خطا گفتم
2 شاید ارخون شود دلم تامن بتو ناگفتنی چرا گفتم
3 من ز دست زبان برنج درم سوزیان بین که تا ترا گفتم
4 گفتی از عشق جان نخواهی برد من خود این با تو بارها گفتم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چه شد که عالم معنی خراب میبینم چه شد که ماه کرم در سحاب میبینم
2 چه شد که با همهکس اضطرار مییابم چه شد که در همهکس اضطراب میبینم
1 ای کلک نقشبند تو آرایش جهان وی لفظ دلگشای تو آسایش جنان
2 ای نکته بدیع تو خوشتر ز آرزو وی گفته رفیع تو بر تر ز آسمان
1 دعا و خدمت مخدوم خویش فخرالدین همی رسانم اگر آمد او زدریا بار
2 ربیع آمد لیکن ربیع ما نامد توئی ربیع ربیع جهان خزان انگار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به