نظر ز آن نوغزال ایدل به از اهلی شیرازی غزل 1342

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری تو میپوشی

1 نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری تو میپوشی تو پنداریکه بیداری ولی در خواب خرگوشی

2 لب عیسی دم جانبخشی اورا خدا دادش تو باری از حسد ایچشمه حیوان چه میجوشی

3 من از شیرین لبت ایمه بتلخی میخورم حسرت تو باری خون تلخ من عجب شیرین همی نوشی

4 چه سازم با فغان گر روی زرد از دیگران پوشم برو ای اشک خونین پرده بر کارم چه میپوشی

5 چو اهلی گر خموشم صد علم زد بر فلک آهم ز بیداد فغان فریاد میدارم ز خاموشی

6 با چنین رویی که پنهان شد ز شرم او ملک کی شدی خورشید پیدا گر حیایی داشتی

7 پیش اهلی با چنین رسوایی و شرمندگی هرکه مجنون را بدیدی عاقلی پنداشتی

عکس نوشته
کامنت
comment