- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهی که نزد خواجه قبولی بود ترا منشین بخوان او برو از نان او مخور
2 ور چند گویدت تبکلف که نان بخور فرمانبر آنچه گفت و بفرمان اومخور
3 زنهار خورولیک مخور نانش زینهار وزنان طفل و بیوه بخور زان اومخور
4 خوانش چو خون حرام بود گرد آن مگرد نانش چوجان عزیزست از جان او مخور
5 از گوشتش همی چش وازنان اومچش از خون او همیخور و از خوان او مخور