فرخی یزدی

فرخی یزدی

فرخی یزدی
فرخی یزدی

کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه از فرخی یزدی غزل 58

غزل 58 ام از 590 غزلیات

کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟

1 کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ بسکه مهر دوست آنجا هست جای کینه نیست!

2 نقد جان را رایگان در راه آزادی دهیم گر به جیب و کیسه ما مفلسان نقدینه نیست

3 گنج عزت کنج عزلت بود آن را دل چو یافت دیگرش از بی نیازی حاجت گنجینه نیست

4 خواستم مثبت شوم باشد اگر کابینه خوب چون بدیدم، دیدم این کابینه آن کابینه نیست

5 رفت اگر آن شوم، این مرحوم آمد روی کار الحق این روز عزا کم زان شب آدینه نیست

6 جود حاتم بخشی این دسته صالح نما کم ز بذل و بخشش آن صالح پیشینه نیست

7 خوب و بد را صفحه طوفان نماید منعکس زانکه این لوح درخشان کمتر از آیینه نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟

شاعر شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ چه کسی است ؟

شاعر شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ فرخی یزدی می باشد.

شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ چیست ؟

قالب شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ غزل است

مضمون اصلی شعر کینه دشمن مرا گفتی چرا در سینه نیست؟ چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه است.