1 ای مه که رخت آینه هر نظریست مغرور مشود اگر ز خویشت خبریست
2 فانوس صفت بحسن خود گرم مشو چون پرتو حسن تو ز نور دگریست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا نمردیم دل از درد تو بهبود نداشت تا ندادیم به سودای تو جان سود نداشت
2 حقه سبز فلک داشت دوای همه کس آنچه درمان دل خسته ما بود نداشت
1 ای نخل آرزو لب لعلت طبیب کیست پرورده یی عجب رطبی تا نصیب کیست
2 بادی که می وزد خبر هجر می دهد بازاین سموم غم پی جان غریب کیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به