1 ز مستی دیگران را میکنی تکلیف می نوشی به عیب دیگران خواهی که عیب خویش را پوشی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خطی که دمید گرد رخسارش شد پرده گلیم چشم عیارش
2 بر خاطر نازکش گران آید گل تکیه زند اگر به دیوارش
1 در خوش قماشی از بر رو دست برده ام باریک شو مشاهده کن تار و پود را
1 نیست حاجت دیده بان حسن عتاب آلود را دور باش از خود بود حسن حجاب آلود را
2 پشت این تیغ سیه تاب است از دم تیزتر کیست بیند خیره آن مژگان خواب آلود را
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را پایکوبی آب شد این سبزه خوابیده را
2 می شود ظاهر عیار فقر بعد از سلطنت توتیای چشم باشد خاک، طوفان دیده را
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **