-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو گر سرد چندین بگوئی نشاید ور آزار دلها بجوئی نشاید
2 بران کو کهین دوستدار تو باشد بهر دم بپائی بپوئی نشاید
3 گهی دوستی گاه دشمن ندانی که این ده دلی و دوروئی نشاید
4 ز تو این جفا بر دل عاشق تو اگر خود همه جان اوئی نشاید
5 چه سنگین دلی کز چنین گونه مارا جگر میخوری و نگوئی نشاید
6 تو ایدل از و خون بخون چند شوئی اگر دست از وی بشوئی نشاید؟