1 ای مرغ اسیر از چه کمحوصلهای از بستن بال خویش پر در گلهای
2 پرواز کنی به کام خود روز دگر پاداش چنین شبی که در سلسلهای
1 روزگاریست که در دشت جنون خانه ماست عهد مجنون شد و دور دل دیوانه ماست
2 پیش زور و زر غالب همه تسلیم شدند آنکه تسلیم نشد همت مردانه ماست
1 در کهن ایران ویران انقلابی تازه باید سخت از این سستمردم قتل بیاندازه باید
2 تا مگر از زردرویی رخ بتابیم ای رفیقان چهره ما را ز خون سرخ دشمن غازه باید
1 این غرقه به خاک و خون دلی بود یا طایر نیم بسملی بود
2 از دست تو قطره قطره خون شد یک چند اگر مرا دلی بود
1 قسم به عزت و قدر و مقام آزادی که روح بخش جهان است نام آزادی
2 به پیش اهل جهان محترم بود آنکس که داشت از دل و جان احترام آزادی
1 این ستمکاران که میخواهند سلطانی کنند عالمی را کشته تا یک دم هوسرانی کنند
2 آنچه باقی مانده از دربار چنگیز و نِرُن بار بار آورده و سر بار ایرانی کنند