1 یارب ار تو خوش درآئی چون بود نی که این از طبع تو بیرون بود
2 ذره سایه نیارد پیش تو ور همه خورشید بر گردون بود
3 از تو دشنامی بجانی میخرم زانکه دشنام تو هم موزون بود
4 بی تو اندر آتش دل غرقه ام زندگانی بی تو زرین به چون بود
5 در فراقت آب دیده صرف شد بعد ازین هر قطره کاید خون بود
6 دوستی با دشمنانم میکنی مرگ اگر شیرین بود اکنون بود
دیدگاهها **