1 یارب چه گل شکفته، که امروز در چمن گلها به جای چشم، دهن باز کردهاند !
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خوش بهاری می رسد میخانه ها سامان کنید برگ عیش آماده بهر جشن گلریزان کنید
2 فصل گل در خانه بودن عمر ضایع کردن است با حریفان موافق روی در بستان کنید
1 بس که از رخسار او در پیچ و تاب است آفتاب تشنه ابرست و جویای نقاب است آفتاب
2 چون چراغ روز می میرد برای خامشی بس کز آن رخسار روشن در حجاب است آفتاب
1 ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش از خویش رفتگان خبری می گرفته باش
2 رفتیم ما ولی دل و جان ماند پیش تو از بازماندگان خبری می گرفته باش
1 نیست در دیده ما منزلتی دنیا را ما نبینیم کسی را که نبیند ما را
2 زنده و مرده به وادید ز هم ممتازند مرده دانیم کسی را که نبیند ما را
1 نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک ما درین غمکده یارب به چه کار آمدهایم؟
1 ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
2 همان بهتر که روگردان شوم از خیل مژگانش به غیر از خون دل خوردن چه طرف از نیشتر بستم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به