1 یارب بکام دولت خویش رسی یعنی بکمال همت خویش رسی
2 هر چند گذشت از فلک مرتبه ات خواهم که بصدمرتبه زین بیش رسی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 آن شاخ گل که رونق سرو و سمن ازوست صد دل چو لاله غرقه به خون در کفن ازوست
2 شیرین دهان من چو لب یار می گزد رشک هزار طوطی شکر شکن ازوست
1 گر کند ابر کرم میل تن خاکی ما چه تفاوت کند آلودگی و پاکی ما
2 ما بدیدار توای ساقی جان دلشادیم نه که از هستی جانست فرحناکی ما
1 سجده بت گرچه باشد نامسلمانی مرا چون کنم چون این نوشت ایزد به پیشانی مرا
2 تا کی این دزدیده دیدن پرده بردارم زپیش از تو حال خود چه پوشم زانکه میدانی مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به