- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا زان میر خوبان نیست روزی گدایان را ز شاهان نیست روزی
2 به سنگی چون سگان خرسندم از دور گرم چوبی ز دربان نیست روزی
3 ز من زایل کن، ای جان، زحمت خویش چو درمانت ز جانان نیست روزی
4 رو، ای اسکندر، از همراهی خضر ترا چون آب حیوان نیست روزی
5 به حیله چند بتوان زیست آخر تنی دارم کش از جان نیست روزی
6 هوس بردم به رویش، گفت بختم شما را از گلستان نیست روزی
7 دل و جان و خرد بردی، ترا باد مرا باری از ایشان نیست روزی
8 ز دردت باد روزی مند جانم به دردی کش ز درمان نیست
9 چه سود از گریه خسرو در این غم؟ چو کشتش را ز باران نیست روزی