ای باد، حدیث دلم آنجاش از امیرخسرو دهلوی غزل 1799

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی

1 ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی در گوشه ای در گوش به تنهاش بگویی

2 از هر نمط آنجا سخنی درفگنی، پس زانگونه که دانی سخن ماش بگویی

3 از غمزه او هست همه شهر به فریاد آهسته بدان غمزه رعناش بگویی

4 با دامن پر خون چو به بازار فتادم حال من تر دامن ترساش بگویی

5 گستاخی بوسه نکنم، لیک پیامی از هر لب من با کف هر پاش بگویی

6 گفتی که کشد دردت از نام تو، گویم «ای کاش بگویی و ز ما کاش بگویی!»

7 داد داده اویم، اگر امروز دهم جان فردا خبری از پی فرداش بگویی

8 چون مردن من زحمت آن پاش تیرزد این چاش مخوانی و همانجاش بگویی

9 هر چند دل خسرو ازو سوخت، نخواهم کش هیچ ملامت کنی، اماش بگویی

عکس نوشته
کامنت
comment