1 هر که آمد در وجود آخر برفت مهلت کس نیست در ملک وجود
2 از وجود میر لطف الله حیف کانچه بودی شرط مردی مینمود
3 خلق گویند از پی تاریخ او میر لطف الله مرد و مرد بود
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
1 جایی که بجوش آرد گل بلبل زاری را شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
2 بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را