1 خورشید برج آل علی میرخان که بود یوسف جمال و خضر نهاد و مسیح دم
2 زد پشت پای بر اسباب دنیوی عیسی صفت فراز فلک شد بیک قدم
3 از رحمت و کرم گل او چون سرشته بود تاریخ رحلتش طلب از رحمت و کرم
1 جایی که بجوش آرد گل بلبل زاری را شاید که چو ما سوزد حسن تو هزاری را
2 بشناس حق اشگم کز آب دو چشم من بشکفت گل خوبی بس لاله عذاری را
1 دل اگر کوه شود عاشق جانباز تو را به فغان آید اگر بشوند آواز تو را
2 سرو نازی تو و در کشتنم از عشوه گری می کنی ناز که قربان شوم این ناز تورا
1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت