- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سایه کی بر خاک من آن سر و چالاک افکند شمع از آن نبود که هرگز سایه بر خاک افکند
2 من در عمری ز دلتنگی ندارم خنده یی عاقبت چون پسته این غم بر دل چاک افکند
3 تا بکی گرد رهت باد از جبین من برد کی بود کاین طوطیا در چشم نمناک افکند
4 دوزخی گردد هر آن منزل که من منزل کنم بس که آهم آتشی در خاک و خاشاک افکند
5 با چنین آه جر سوزی که اهلی میکشد گر نیابد کام خود آتش با افلاک افکند